استکبار به رهبری امریکا در دهه ها ومقاطع مختلف، راهبردهای مختلفی را در مواجهه با ایران طراحی و عملیاتی ساخته است.راهبرد امریکایی ها در دهه اول انقلاب، بی شک راهبردی مبتنی بر"ساختارشکنی" بود.این ساختارشکنی با شیوه ها و مکانیسمهای متفاوتی همچون "تجزیه طلبی"، "ترور و کودتا" در مقاطع مختلف پیگیری شد. قدرت های بیگانه از این طریق قصد داشتند ساختار نظام جمهوری اسلامی را با شکست مواجه کرده و مانع ازبالندگی و حرکت رو به جلوی آن شوند ولی این راهبرد با توجه به روحیه جهادی ملت و رهبری داهیانه امام امت به نتیجه نرسید.این شکست بلافاصله از سوی امریکا با آنالیزوضعیت به سوی اتخاذ راهبردی دیگررهنمون شد و راهبرد «تغییر رفتار» به صورت تاکتیکی جایگزین «تغییرساختار» شد. دلیل اتخاذ این راهبردنیز این بود که تئوریسین های امریکا بر این باور بودند که این کشور نمی تواند به صورت مستقیم تغییر ساختاردر ایران را عملیاتی سازد؛ مگر اینکه در راستای تلاش خود برای تغییر رفتار جمهوری اسلامی در حوزه رفتار حاکمان و رفتار مردم در برخورد با استکبار فعال شود.
این تلاش برای تغییر رفتار که شکل محسوس آن تلاش برای ایجاد حاکمیت دوگانه و بروز انشقاق درجامعه بود، باردیگر به شکست منتهی شد و موجب گردید راهبرد جدیدی مبتنی بر ایزوله کردن ایران یا همان راهبرد «مهار» تئوریزه شود. بنابراین راهبرد مزبور در دهه سوم انقلاب در سطح بین المللی علیه ایران کلید خورد.صدور قطعنامه های مختلف علیه جمهوری اسلامی در شورای امنیت، تحریم های پی در پی،گشودن جبهه های مختلف و...از جمله اقداماتی بود که در این راهبرد سخت مورد تأکید قرار گرفت تا ایران به سوی انزوا رانده شده و ضمن کاسته شدن از قدرت نرم آن،غرب بتواند پروژه های خود را برای مهار منطقه ای ایران در کشورهایی همچون عراق، افغانستان، سوریه و عربستان عملیاتی سازد تا در یک فرصت مناسب و فارغ از حاشیههای منطقهای بتوانند ایران را مورد تهاجم اصلی قرار دهند. اگرچه این راهبرد هم با شکست مواجه شد و غرب نتوانست جمهوری اسلامی را منزوی کند اما در این میان راهبرد چهارمی خلق شد که برایندش اعتراف به یک واقعیت بود؛نفوذ استراتژیک ، معنوی و قدرت نرم ایران در منطقه.
در حقیقت غرب با اتکا به راهبرد «مهار منطقه ای» معتقد بود، چون ایران در سطح بین المللی قابل مهار نیست لذا با بلوکبندی حوزه تاثیرات ایران باید سعی کرد حوزه نفوذ آن درمناطق اتمیزه شدهتر مهار شود.از این رو بر اساس راهبرد مزبور عملیاتی علیه لبنان و فلسطین طراحی شد و جنگهایی در این مناطق به وقوع پیوست که البته با شکست مواجه شد وحقایقی چون جنگ های 33 روزه و 22 روزه در تاریخ ثبت و ضبط شد.
وجود این وضعیت و شرایط موجود باعث گردید در دهه چهارم انقلاب اسلامی ایران،عرصه جهانی شاهد تغییرات رفتاری غرب باشد. لحن کشورهای متخاصم به محوریت امریکا تغییر یافت و راهبرد «تغییر» به منصه ظهور رسید.یک آستر سازی صورت گرفت و یک چهره جدید از گفت و گو و تغییر در سیاستها سخن به میان آورد. برای اولین بار، اوباما رئیس جمهور امریکا و نماد تغییر این کشور،در تاکتیکی در پیام نوروزی سال 1388،ملت ایران و حاکمیت را از هم جدا نساخت. این رویکرد به واقع تاکتیکی بود که رهبر معظم انقلاب،از آن به عنوان « مشت آهنین با دستکش مخملی» یاد فرمودند.
این تغییرکه نام دیگرش راهبرد «مهار داخلی» ایران بود، بی شک نیازمند شناسایی نقاط قوت و ضعف و نیروهای معتقد و معاند در ایران بود تا از این طریق بتواند به خوبی همه مسائل را در ایران شناسایی و ضمن برآورد و تخمین اطلاعاتی خود بتواند «ضربه از درون» را عملیاتی سازد . در این میان اما مانع بزرگ برای عملیاتی شدن این راهبرد، وجود گفتمان حاکم در جامعه(گفتمان امام(ره) و انقلاب اسلامی) به محوریت دولت موجود بود، چرا که با وجود این گفتمان و این دولت، امکان تحقق این راهبرد عملا ناشدنی بود لذا عملیاتی شدن این راهبرد منوط به روی کارآمدن دولتی شد که شرایط گفتگو،مذاکره و تامین خواست های آنان را مهیا سازد.در همین رابطه بررسی مواضع کشورهای غربی و عملکرد رسانه های غربی بوضوح بیانگر برجسته شدن خط تبلیغی «رای نیاوردن دولت موجود» می باشد.
منبع:جوان آنلاین
ان الذین آمنواوعملواالصالحات سیجعل لهم والرحمن ودا... هماناآنان که ایمان آوردندوعمل صالح انجام دادندخداوندرحمان آنهارامحبوب می گرداند
بازدید دیروز : 169
کل بازدید : 183056
کل یاداشته ها : 356